روانشناسی یادگیری
سید عباس رضوی؛ فرشته خادمی نیا؛ سید منصور مرعشی
چکیده
این پژوهش با هدف آگاهی از میزان توجه کتابهای درسی دوره دوم ابتدایی به قوه کنجکاوی دانشآموزان انجام شد. روش پژوهش، تحلیل محتوای کمی بود. قلمرو پژوهش، همۀ کتابهای درسی دورۀ دوم ابتدایی بوده است. برای گردآوری دادهها، از چکلیست محقق ساخته استفاده شد. روایی محتوایی چکلیست با استفاده از شاخص CVI (والتز و باسل) محاسبه و مورد ...
بیشتر
این پژوهش با هدف آگاهی از میزان توجه کتابهای درسی دوره دوم ابتدایی به قوه کنجکاوی دانشآموزان انجام شد. روش پژوهش، تحلیل محتوای کمی بود. قلمرو پژوهش، همۀ کتابهای درسی دورۀ دوم ابتدایی بوده است. برای گردآوری دادهها، از چکلیست محقق ساخته استفاده شد. روایی محتوایی چکلیست با استفاده از شاخص CVI (والتز و باسل) محاسبه و مورد تأیید قرار گرفت. برای اطمینان از پایایی نیز ضریب پایایی مرکب محاسبه شد که 89/0 بود و نشان داد ابزار پایایی بالایی دارد. واحد تحلیل، مضمون انتخاب شد و برای تحلیل دادهها از آمار توصیفی نظیر فراوانی و درصد و همچنین جدول و نمودار استفاده شد. یافتههای پژوهش بیانگر آن بود که محتوای کتب درسی دوره دوم ابتدایی توجه یکسان و متوازنی به مؤلفههای کنجکاوی نداشته است. از میان مؤلفههای کنجکاوی به مؤلفههای «فعالیت مستقل» و «پرسشگری» بیشتر؛ و به مؤلفههای «شگفتزدگی» و «تازگی» کمتر از سایر مؤلفههای کنجکاوی توجه شده است. بررسی سه پایه نیز نشان داد در پایه چهارم و پنجم تا حدودی یکسان به کنجکاوی توجه شده است ولی در پایه ششم این مقدار بیشتر است. مقایسه دروس مختلف نیز نشان داد در دروس ریاضی و علوم تجربی به قوه کنجکاوی دانشآموزان بیشتر از سایر دروس توجه شده است. با توجه به اینکه حس کنجکاوی کودکان میتواند عامل مهمی برای یادگیری و ایجاد انگیزه درونی برای آن باشد، بنابراین پیشنهاد میشود برنامه ریزان درسی و مؤلفین کتب درسی در طراحی کتابهای درسی دوره ابتدایی به آن توجه بیشتری داشته باشند.
شیوا علیپور؛ محمد مهدی بابایی منقاری؛ محمد عباسی؛ حسین داودی
چکیده
مقالات منتشر شده در نشریات علمی پژوهشی منابع ارزشمندی در زمینه پیشرفت علمی کشور می باشند. پژوهش حاضر توصیفی با هدف تحلیل محتوایی و استنادی مقالات چاپ شده در فصلنامه روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی انجام گرفته است. جامعه آماری این مطالعه شامل 91 مقاله چاپ شده در 10 شماره فصلنامه (از شماره 27 تا 36) بوده است. در این پژوهش با استفاده ...
بیشتر
مقالات منتشر شده در نشریات علمی پژوهشی منابع ارزشمندی در زمینه پیشرفت علمی کشور می باشند. پژوهش حاضر توصیفی با هدف تحلیل محتوایی و استنادی مقالات چاپ شده در فصلنامه روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی انجام گرفته است. جامعه آماری این مطالعه شامل 91 مقاله چاپ شده در 10 شماره فصلنامه (از شماره 27 تا 36) بوده است. در این پژوهش با استفاده از چک لیست و مراجعه به محتوا و استنادات مقالات فصلنامه، سوالات استخراج و تحلیل گردید . برای تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی نظیر دستهبندی جداول بر اساس توزیع فراوانی و درصد فراوانی استفاده گردید. یافتههای پژوهش نشان میدهد 4/93% مقالات از لحاظ نگارش به درستی نوشته شده، 6/71 % از نویسندگان مقالات را مردان تشکیل داده و از لحاظ تعداد نویسندگان مقالات، مقالههای با سه نویسنده بیشترین را به خود اختصاص دادهاند. از نظر رتبه علمی و مدرک تحصیلی نویسندگان، استادیاران با 9/%25 در رتبه اول قرار دارند، از نظر وابستگی نویسندگان به دانشگاهها، دانشگاه علامه طباطبایی با 6/36 % در رتبه اول قرار دارد. بیشترین روش تحقیق مورد استفاده روش نیمه تجربی با 8/31% و همبستگی با 6/29% بوده است. در بخش آزمونهای آماری آزمونt با 6/14% و تحلیل رگرسیون با 1/12% بیشترین استفاده را داشتهاند. در جامعه مورد مطالعه مقالات، دانشآموزان با 8/42 % و دانشجویان با 5/28% بیشترین نمونه آماری بوده، در روش نمونهگیری، خوشهای چندمرحلهای با 6/29% در رتبه اول قرار دارد. همچنین بیشترین ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه با 2/84% رتبه اول را به خود اختصاص داده است.
کاظم حسنی؛ جمال الدین کولایی نژاد؛ صحرا فرامرزی؛ فوزیه عبدی پور؛ فاروق عبدیپور
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی محتوای کتاب فارسی (بخوانیم) پایه ششم ابتدایی براساس عوامل خلاقیت گیلفورد (حافظه شناختی، تفکر همگرا و واگرا و قضاوت ارزشیاب) انجام شده است. جامعه آماری شامل کل محتوای کتاب فارسی (متن و خودآزمایی) در سال تحصیلی 91-92 بود. ابزار گردآوری دادههای این تحقیق نیز شامل فرم تحلیل محتوای محققساخته بود که بر مبنای شاخص ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی محتوای کتاب فارسی (بخوانیم) پایه ششم ابتدایی براساس عوامل خلاقیت گیلفورد (حافظه شناختی، تفکر همگرا و واگرا و قضاوت ارزشیاب) انجام شده است. جامعه آماری شامل کل محتوای کتاب فارسی (متن و خودآزمایی) در سال تحصیلی 91-92 بود. ابزار گردآوری دادههای این تحقیق نیز شامل فرم تحلیل محتوای محققساخته بود که بر مبنای شاخص خلاقیت گیلفورد تهیه شده است. روایی آن با اخذ نظرات اساتید برنامهریزی درسی و روانشناسی تربیتی بهدست آمده و پایایی ابزار پس از یکپارچه کردن و تعریف عملیاتی شاخصهای خلاقیت گیلفورد و انتخاب 20/0 از محتوای کتاب مذکور با استفاده از آلفای کرنباخ 85/0 برآورد شد. بررسی زمینۀ میزان تطبیق محتوا در متن با عوامل خلاقیت گیلفورد نشان داد که سطح شناختی با تبیین 94/0 از محتوای کتاب حاضر ببیشترین اهمیت را داراست و بعد ازآن تفکر واگرا 61/4 و تفکر همگرا 80/0 و قضاوت ارزشیاب با 23/0 کمترین درصد را به خود اختصاص دادند. در زمینه تطبیق خودآزمایی میتوان گفت که تفکر واگرا با 7/40 حافظه شناختی با 48/31 تفکر همگرا 77/27 یشترین درصد را به خود اختصاص دادند؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در محتوا (متن) کتاب فارسی پایه ششم به حافظه شناختی توجه بیشتر و به سطوح بالای خلاقیت توجه کمتری شده است و در خودآزماییها، بیشترین توجه به تفکر واگرا شده است.