per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
1
20
2221
Research Paper
تأثیر چند رسانهایآموزشی، صدا و رنگ بر عملکرد امواج مغزی
Investigating the Effect of Multimedia, Sound, and Color on the function of Brainwaves
دکتر حسن رستگارپور
1
دکتر فریدون یار یاری
2
حمیده نظری
3
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم
کارشناس ارشد تکنولوژی آموزشی
این پژوهش به منظور بررسی تأثیر چندرسانهای، صدا و رنگ بر عملکرد امواج مغزی دانشجویان پسر دوره کارشناسی صورت گرفت. روش پژوهش در چار چوب تحقیقات آزمایشی/آزمایشگاهی و از نوعتحقیق درونآزمودنی است. جامعهآماری شامل دانشجویان کارشناسی پسر دانشگاه تربیت معلم تهران است. براساس نمونهگیری تصادفی تعداد 14 نمونه در دسترس که همگی مذکر بودند، برای این پژوهش انتخابشدند. برای جمعآوری اطلاعات بهعنوان ابزارسنجش و ثبت امواجمغزی از دستگاه الکتروآنسفالوگرام دیجیتالی SD-C24 استفاده شد.
نتایج پژوهش نشان داد که چندرسانهای بر انواع امواج مغزی تأثیرگذار است، گرچه بین صدا و چندرسانهایها در امواج آلفا و بتا تفاوت معنیداری وجود نداشت. رنگ نیز در مقایسه با دو متغیر دیگر تأثیرگذار بود. لذا در طراحی نرم افزارها، فیلمهای آموزشی و امور تبلیغاتی نقش هر یک از موارد ذکر شده باید در نظرگرفته شود. چون یادگیری پس از تغییر رفتار نمایان میشود و اینها تغییرات فیزیکی است که در نتیجه یادگیری در مغز انسان به وجود میّآیند.
The purpose of this study was to investigate the effect of multimedia, sound and color on the brain waves of male undergraduate students. Population of the study was male students at the TarbiatMoallem University of Tehran. The sample consisted of 14 male students. The instrument of the study was EEG (SD-C24). The results indicated that:
(a) the use of multimedia had a significant effect on brainwaves at p<0.01 when eyes were open, (b) the use of sound had a significant effect on brainwaves at p<0.05 when eyes were shut, (c) there was no significant difference between sound and multimedia on brainwaves at p<0.05, and (d) there was a significant difference between sound, multimedia and colors on brainwaves at p<0.05.This investigation showed that multimedia affects the brainwaves. However, there was no significant difference between effects of sound and multimedia. Color in comparison to other two variables had a meaningful effect on the brainwaves. Therefore, in designing and developing the media, these factors must be considered. Since learning is the outcome of change of the behavior, it is reflected on the brainwaves.
https://jep.atu.ac.ir/article_2221_bdf0a54b964fb7cac3931498c7907985.pdf
چند رسانهای
صدا
رنگ
امواج مغزی
الکترو انسفالوگرافی
Multimedia
Sound
Color
Brainwaves
undergraduate students
per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
20
34
2223
Research Paper
بررسی تأثیر بازیدرمانی برکاهش اختلالاترفتاری دانشآموزان آزاردیده جسمانی- هیجانی 12-9 ساله شهر تهران
Study the effectiveness of play therapy on decreasing behavioral disorders of physically- emotionally 9 -12 years old abused students inTehran city
زهرا کمیجانی
1
دکتر ژانت هاشمی آذر
2
کارشناس ارشد روان شناسی کودکان استثنایی
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
این پژوهش بهمنظور بررسی تأثیر بازیدرمانی برکاهش اختلالاترفتاری دانشآموزان آزاردیدهجسمانی- هیجانی١۲-۹ ساله شهر تهران و به صورت نیمه آزمایشگاهی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شده، پرداخته است. به اینمنظور از بینکلیه دانشآموزان آزار دیده جسمانی- هیجانی١٢-٩ ساله ساکن در مؤسسههای حمایتی مربوط شهر تهران با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس٢۴ دانشآموز به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (12n=) و کنترل (12n=) جایگزین شدند و سپس گروه آزمایش به مدت 10 جلسه برنامه بازیدرمانی را به صورت هفتهای دو جلسه 45 دقیقهای دریافت نمودندکه 5 جلسه آن بهصورت انفرادی و 5 جلسه به شکلگروهی انجام گرفت. پس از پایان برنامه بازیدرمانی از هر دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. ابزار گردآوریدادهها در این پژوهش پرسشنامهاختلالرفتاریآخنباخ فرمسیاهه رفتاری کودک (CBCL) بود و به علت برقرار نبودن مفروضه مبتنی بر نرمال بودن توزیع، برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش آمار ناپارامتریک U من ویتنی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بازی درمانی اضطراب/ افسردگی دانشآموزان آزار دیده جسمانی- هیجانی را کاهش میدهد. اما اختلالات رفتاری، پرخاشگری، گوشهگیری/ افسردگی و مشکلات توجه دانشآموزان آزاردیده جسمانی- هیجانی را کاهش نمیدهد و با اینکه بازی درمانی تأثیرگذار بوده است و درون گروه باعث کاهش این اختلالات شده است اما این تأثیر به اندازهای نبوده که تفاوت بین گروهها از لحاظ آماری معنادار شود.
The purpose of this research was to study the effectiveness of play therapy on decreasing behavioral disorders of physically- emotionally abused students of 9 -12 years old inTehran city. From the population, of all the physically- emotionally abused students inhabiting supportive institutes of Tehran , an available sample of 24 people were selectedand assigned into two groups of experiment (n=12) and control (n=12). The experiment group had10, 45 minute sessions of play therapy twice a week with 5 individual sessions and 5 group sessions. After finishing play therapy program, both groups were given post-test. Data collecting instrument used here was Achenbach Children Behavioral Check List (CBCL). Since we lack the assumption of having a normal distribution, we analyzed data using non-parametric test of Umann-whitney. Findings demonstrated that play therapy decreases the degree of anxiety/depression in physically-emotionally abused students but it doesn’t decrease the degree of behavioral disorders,aggression, withdrawn, depression, and attention problem in physically-emotionally abused students. Although play therapy was effective within groups and has decreased the degree of these disorders, it was not however significantly effective enough to statistically differentiate the groups.
https://jep.atu.ac.ir/article_2223_fec1842d519c95e35fa862d74e5ec120.pdf
: بازی درمانی
اختلالات رفتاری
دانشآموزان آزاردیده جسمانی- هیجانی
play therapy
Behavioral disorders
abused students
per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
34
67
2224
Research Paper
ارتباطگرایی: در رقابت یا همسویی با دیگر نظریههای یادگیری؟
Connectivism: rival or coworker of learning theories?
حسین اسکندری
eskandari3@yahoo.com
1
دکتر هاشم فردانش
2
دکتر سید مهدی سجادی
3
دانشجوی دوره دکتری دانشگاه تربیت مدرس
- عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
چند دهه اخیر شاهد رخدادهایمهمی در زمینه دانش و فناوری بودهاست؛ علاوه بر این نقد جهان منظم نیوتونی و ترسیم پدیدههای جهان بر اساس پارادایم معرفتشناختی پیچیدگی، درحال پیگیری است. این رخدادها حوزه تعلیم و تربیت را با چالشها و مطالبات جدیدی روبروکرده است. در راستای پاسخ به شرایط جدید الگوها و نظریههای گوناگونی توسعه یافتهاند. هدف این مقاله بررسی و تحلیل یکی از نظریههای جدید یادگیری تحت عنوان ارتباطگرایی است که در چند سال اخیر مورد اقبال پژوهشگران قرار گرفته است. برای این منظور پژوهشگر با استفاده از روشهای توصیفی- تحلیلی به گردآوری شواهد متنی، و تجزیه و تحلیل آنهامبادرتکرده تا به سؤالاتی دربارهاین نظریه پاسخدهد: آیا ارتباطگرایی میتواند یک نظریه یادگیری باشد؟ چه نقدهایی بر آن وارد است؟ آیا اساسا یک نظریه نوبنیاد است یا بر داشتههای نظریههای قبلی استوار شده است؟ تحلیل مبانینظری (و معرفت شناختی) ایننظریه نشان میدهد که با توجه به برخی معیارها و تطبیق آن با دیگر نظریههای موجود، ارتباطگرایی را میتوان به عنوان یک نظریه یادگیری بهشمار آورد. اتکای این نظریه به دانش ارتباطی(یا دانش توزیع شده)، آن را در قیاس با رفتارگرایی، شناختگرایی و سازندهگرایی از مبنای معرفتشناختی جداگانهای برخوردار کرده است. با این وجود این نظریه، هنوز از پشتوانههای تجربی کافی برخوردار نیست، بنابراین بکارگیری آن بهویژه در حوزه طراحی آموزشی نیاز به پژوهش بیشتر دارد. در مجموع این نظریه میتواند به عنوان همکار جدید نظریههای یادگیری نه جایگزین آنها، رهنمودها و کاربردهای زیادی، بهویژه برای یادگیری الکترونیکی در فضای وب 2.0 به همراه داشته باشد.
Many important events have occurred in recent decades; more over criticism of ordered Newtonian world according complexity paradigm has been continued. These occurrences have challenged education with new needs and problems. For replying to this new condition, many models and theories have been developed. The aim of this article is to explore one of this new theories-named connectivism that has been under consideration of many researchers in recent years. For this aim, researcher has gathered text documents and analyzed them to answer questions about this theory by descriptive-analytic methods: can connectivism be a theory? What criticisms challenge it? Is it essentially a new-build theory or has been built over previous theories? Analyzing of theoretical (and epistemological) bases of this theory according some criteria shows that connectivism can be seen as a theory. In comparison to behaviorism, cognitivism and constructivism, reliance of this theory on connective knowledge (or distributed knowledge) has been given a different epistemological base to it. However this theory still has no enough experimental support. So, applying it especially in the field of instructional design needs more research. Consequently, this theory can act as new coworker of existing learning theories not as their rival and especially can help to develop and direct e-learning in new spaces such as web 2.0.
https://jep.atu.ac.ir/article_2224_5dd62967898a43a9ff8149b53d78ed82.pdf
ارتباطگرایی
دانش ارتباطی
دانش توزیع شده
نظریههای یادگیری
Connectivism
Education
learning theories
per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
66
89
2225
Research Paper
تأثیر الگوهای طراحی آموزشی گانیه وپنج مرحلهای بایبی در آموزش مبتنی بر شبکه بر یادگیری و یادداری دانشجویان
The influence of Gagne and five leveled BybeeInstructional design models in Web-based Instruction on the learning and retention of students
مائده مالکی
1
دکتر خدیجه علی آبادی
2
کارشناس ارشد تکنولوژی آموزشی دانشگاه علامه طباطبائی
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
آموزشمبتنی بروب که یکیاز اشکالآموزشالکترونیکی است در آموزشعالی رویکردی جدید است و نزدیک به 3 میلیون یادگیرنده در حال حاضر این دورهها را میگذرانند .اما اینکه در طراحی آموزشهای مبتنی بروب چه نظریهها والگوهایی باید مورد استفاده قرار گیرد تحقیق جامعی در این رابطه به عمل نیامده است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر الگوهای طراحیآموزشی گانیه و پنجمرحلهای بایبی در آموزش مبتنی برشبکه بر یادگیری و یادداریدانشجویاناست. برایتجزیه و تحلیلدادههااز شاخصهایآمارتوصیفی (میانگین، انحراف استاندارد، واریانس، نمودار) وآمار استنباطی به منظور آزمون فرضیههای تحقیق و به عبارتی تعمیم نتایج بدست آمده از نمونه به جامعه آماری تحقیق، از، تحلیل کوواریانس، اندازهگیریمکرّر طرحیک بین- یکدرون و آزمونتعقیبی بونفرونی استفاده شد. ابزارهای پژوهش شامل پیش آزمون، پس آزمون یادگیری وآزمون یادداری بود که توسط محقق ساخته شده بود. جامعه پژوهش کلیه دانشجویان کارشناسی رشته تکنولوژی آموزشی دانشگاه علامه طباطبائی در سال تحصیلی 89-88 بودند که از میان آنها 32 دانشجو با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، و پس از اجرای پیش آزمون یادگیری بر روی هر 32 نفر، به طور تصادفی آنها به دوگروه تقسیم شدند والگوی طراحیآموزشیگانیه بر روی یک گروه و الگوی پنج مرحلهای بایبی نیز بر روی گروه دیگر اجرا شد؛ وسپس پس آزمون یادگیری بر روی هر دوگروه اعمال شد ودر نهایت بعد از سه هفته پس آزمون یادگیری به عنوان آزمون یادداری عیناً بر روی هر دو گروه تکرار شد. یافتههای تحقیق نشان داد که 1. بین یادگیریدانشجویانی که با الگویطراحیآموزشیبایبی آموزش دیدهاند و دانشجویانی که با الگوی طراحیآموزشی گانیه آموزش دیدهاند تفاوت معناداری وجود دارد. و یادگیری دانشجویانی که با الگوی طراحی آموزشی بایبی آموزش دیدهاند نسبت به دانشجویانیکه با الگویگانیه آموزشدیدهاند بیشتر است. 2. بین یادداریدانشجویانیکه با الگوی طراحیآموزشی بایبی آموزش دیدهاند ودانشجویانی که با الگوی طراحیآموزشی گانیه آموزش دیدهاند تفاوت معناداری وجود دارد. و یادداری دانشجویانی که با الگوی طراحیآموزشی بایبی آموزش دیدهاند نسبت به دانشجویانی که با الگوی گانیه آموزش دیدهاند بیشتر است.
The purpose of this research was to examine the influence of Gagne's and five leveled Bybee'sinstructional design models on the learning and retention of students in web-based instruction. The research population was all BCS students of Instructional Technology from AllamehTabataba'iUniversity inthe academic year of 1388-89 and 32 students were chosen by available sampling. After pretest, these 32 students were randomly divided into two groups. Gagne'sinstructional design model on one group and Bybeeinstructional design model on another group was performed; and then post-test was given to both groups.After three weeks learning post-test as a retention test was exactly repeated for two groups. According to the research questions, the results showed that (a) there was a significant difference between the learning of students that were instructed by Bybee'sinstructional design model and those of Gagne'sinstructional design model and the learning of students taught by Bybee'sinstructional design model was more than students trained by Gagne'sinstructional design model;(b) there was a significant difference between retention of students that were taught by Bybee'sinstructional design model and those that were instructed by Gagne'sinstructional design model and the retention of students taught by Bybee'sinstructional design modelwas more than students trained by Gagne'sinstructional design model.
https://jep.atu.ac.ir/article_2225_7a7a5cd507fcc0c19067abb38fb6f0dc.pdf
آموزش الکترونیکی
طراحی آموزشی
یادگیری
یادداری
Electroniclearning
Instructional design
Learning
Retention
per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
88
109
2226
Research Paper
تأثیر ترکیبی روشهای سنجش جایگزین(عملکردی و کارپوشه) بر نگرش و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پیش دانشگاهی رشته علوم تجربی در درس شیمی شهرستان خرم آباد
Investigating the effects of alternativeassessment methods (performance and portfolio) on pre-university students' attitude and academic achievement in Khorramabad city
دکتر یدالله خرم آبادی
1
دکتر علی دلاور
2
عضو هیأت دانشگاه پیام نور استان همدان
- عضو هیأت علمیدانشگاه علامه طباطبائی
پژوهش حاضر تأثیر ترکیبی بکارگیری روشهای مختلف سنجش جایگزین (عملکردی و کارپوشه) بر نگرش و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان را مورد بررسی قرار داد. نمونه پژوهش را 40 دانشآموز پسر پیش دانشگاهی در رشتة علوم تجربی منطقه 2 خرمآباد تشکیل دادند که در دو کلاس متفاوت بهصورت تصادفیخوشهای انتخاب شدند. ابزارهای اندازهگیری مورد استفاده در این پژوهش عبارت بود از: 1- پرسشنامه تجدیدنظر شده سنجش نگرش نسبت به مدرسه (SAAS-R)، 2- آزمون پیشرفت تحصیلی شیمی، 3- آزمونهای عملکردی شیمی، 4-کارپوشه. برای تحلیل دادهها از روشهایآماری تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA)،و تحلیل کوواریانس یک متغیری (ANCOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد دانشآموزانی که عملکردشان با استفاده از روشهای سنجش جایگزین موردآزمون قرار میگیرند درمقایسه بادانشآموزانیکه عملکردشان با روشهای سنتی اندازهگیری میشوند: 1- نگرش مثبتتری نسبت به مدرسه دارند، 2- به پیشرفت تحصیلی بالاتری در حیطة روانی- حرکتی و شناختی دست مییابند.
This research investigated the effect of component alternative assessment methods (performance and portfolio) onpre-university students' attitude and academic achievement in Khorramabad city.40male students were selected by cluster sampling.The School Attitude Assessment Survey-Revised (SAAS-R),chemic academic achievement test, chemic performance test and portfolio were used for gathering data. Data were analyzed by MANCOVA and ANCOVA. Results indicated that, students whose performances were assessed with alternative assessment did better in academic achievement on psychomotor and cognitive domains than those assessed with traditional methods. They had also more positive attitude than other ones toward school.
https://jep.atu.ac.ir/article_2226_bfa886f4eabd0135c59c7c615ecaec04.pdf
سنجش جایگزین
سنجش سنتی
نگرش
پیشرفت تحصیلی
کارپوشه
آزمونهای عملکردی
Alternative assessment
Academic Achievement
Portfolio
Performance test
Attitude. Traditional assessment
per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
111
126
2227
Research Paper
بررسی نقش اضطراب شناختی و جسمی در عملکرد ورزشی
The Role of Cognitive and Somatic Anxiety in Athletic Performance
مهران سرداری پور
1
دکتر حسن احدی
2
- دکترای تخصصی روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی نقش اضطراب شناختی و جسمی در عملکرد ورزشی است. نمونهآماریشامل 60 نفراز فوتبالیستهای شرکتکننده در مسابقات فوتسال سازمان تأمین اجتماعی در شهر تهران بین سالهای 1389-1388 و با روش تصادفی میباشد. در این مطالعه، اضطراب شناختی و اضطراب جسمی متغیرهای پیشگوییکننده و عملکردورزشی متغیرملاک است. برای جمعآوریاطلاعات، از اندازهگیری فشارخون و ضربانقلب، پرسشنامه اضطرابحالتی رقابتی (CSAI-2) و پرسشنامه عملکرد بازیکنان استفاده شد. در تجزیه و تحلیل اطلاعات، همبستگی پیرسون و رگرسیون دو متغیر بهکار گرفته شد. نتایج نشان داد که بین اضطراب شناختی و جسمی با عملکرد ورزشی در ورزشکاران ارتباط منفی معنیداری وجود دارد. همچنین اضطراب شناختی و جسمی هرکدام حدود 12 درصد از عملکرد ورزشی را تبیین میکند. براساس این مطالعه، اضطراب در سطح متوسط بهترین عملکرد ورزشی را در پی دارد ولی اضطراب بالا و پایین منجر به تخریب عملکرد ورزشی میشود.
The objective of the present study was to review the role of cognitive and somatic anxiety in athletic performance. The statistical sample comprised a group of 60 indoor football players participating in the footsal matches of the Social Security Organization in Tehran in 2009-2010 using a random method. In this study, the cognitive and somatic anxieties are the predicting variables and athletic pressure and heartbeat, Competitive State Anxiety Inventory-2 (CSAI-2) and players' performance questionnaire were used. In order to analyze the data, the Pearson correlation and regression were used as two variables employing Enter method and SPSS software. The results showed that, there is a meaningful negative relation between the cognitive and somatic anxiety and the athletic performance of the players. The cognitive and somatic anxiety also define each about 12% of the athletic performance; whereas, 32% of the athletic performance of the players is defined by self-confidence.According to this study, anxiety at an average level results in the best athletic performance, whereas anxiety at low or high level is detrimental to athletic performance.
https://jep.atu.ac.ir/article_2227_5d4bd6628086c2e7c6131a25cda9a48d.pdf
اضطراب شناختی
اضطراب جسمی
عملکرد ورزشی
فوتسال و CSAI-2
Cognitive anxiety
somatic anxiety
athletic performance
Indoor football
per
دانشگاه علامه طباطبائی
فصلنامه روان شناسی تربیتی
2538-3183
2538-3191
2009-12-22
5
15
125
148
2228
Research Paper
بررسی میزان اثربخشی خودگوئیهای درونی مثبت بر افزایش باورهای خودکارآمدی عمومی زنان
Investigating the effectiveness of positive self-talk on increasing the women’s general self-efficacy beliefs
طیبه دهقانی فیروزآبادی
1
دکتر سیده خدیجه آرین
2
کارشناس ارشد مشاوره خانواده
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
اینپژوهش بهمنظور، بررسی اثربخشی خودگوئیهایدرونی مثبت بر افزایشمیزان باورهای خودکارآمدی عمومی زنان انجام گرفته است. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرارگرفته است، مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE) شرر و همکاران (1982) است که ضریب پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ برای خرده مقیاسهای خودکارآمدی عمومی و اجتماعی به ترتیب 86/0 و 71/0 گزارش شدهاست. جامعه آماری پژوهش، زنان متأهل مراجعه کننده به مرکز آموزش خانواده کمیته امداد امام خمینی(ره) غرب استان تهران بودند. از بین مراجعهکنندگانی که پس از فراخوان مرکز در تیرماه 86، داوطلب شرکت در دوره آموزشی شدند، پس از مصاحبه اولیه وکسب اطمینان از علاقه و تعهد آنها نسبت به شرکت در تمام جلسات، 24 نفر بهطورتصادفی انتخابشدند که در دوگروه 12نفر کنترل و آزمایش بهصورت تصادفی جایگزین شدند. سپس، اعضای دو گروه به پرسشنامه خود کارآمدی عمومی پاسخ دادند. آنگاه گروه کنترل در نوبت انتظار قرار گرفته و گروه آزمایش طی 8 جلسه یک ساعت و نیمی در برنامه آموزش خودگوئیهای درونی مثبت برمبنای مفاهیم مکتب شناختدرمانی شرکت کردند. پس از آن، از هردوگروه پسآزمون به عمل آمد و دادههای حاصله توسط آزمون t برای مقایسه میانگینهای دو گروه مستقل مورد تجزیه و تحلیل واقع گردید. نتیجه پژوهش نشان داد که آموزش خودگوییهای مثبت در افزایش میزان باورهای خودکارآمدی عمومی زنان مورد نظر مؤثر بودهاست.
The purpose of this study is to investigate the effectiveness of positive self-talk training on increasing the women’s general self-efficacy beliefs. In this study, Sherer’s General Self-Efficacy scale (GSE, 1982) was used, the reliability of which from Cronbach’s coefficient Alpha is 0.86 and 0.71 for general and social self-efficacy subscales respectively.Subjects were married women who referred to family training center of Imam Khomeini Relief Committee in west of Tehran Province. Volunteers for training sessions were interviewed and 24 persons were randomly selected and assigned into 2 groups each with 12 persons. All answered to the self-efficacy questionnaire. The control group didn’t receive any treatment. The experimental group received training for 8 sessions of 1.5 hours based on techniques of cognitive therapy and positive self-talk. At the end, both groups answered again the GSE scale and the data were analyzed with t-test for means of the 2 independent groups. Results indicated that this training was effective on increasing the women’s general self-efficacy beliefs.
https://jep.atu.ac.ir/article_2228_c216ab3f23356204f8e741e9bf13f441.pdf
شناختدرمانی
خودگوئیهایدرونی مثبت
باورهایخودکارآمدی عمومی
cognitivetherapy
positive self-talk
self-efficacy
women